انجمن زنان زمین  land of women

انجمن زنان زمین land of women

مسائل زیست محیطی
انجمن زنان زمین  land of women

انجمن زنان زمین land of women

مسائل زیست محیطی

جهانی عاری از خشونت

جهانی عاری از خشونت 

حاصل گفتگوی تمدن ها : جهانی عاری از خشونت

انسان در کلام فلاسفه قدیم با عنوان حیوان ناطق نامیده شده است . ولی چرا درمیان تمام صفات آدمی تنها همین یک صفت برای او به عنوان اصل و وجه تمایز او از دیگر موجودات قلمداد شده است ؟ از نظر علم زمین شناسی پیدایش انسان قدمتی بیش از دومیلیون سال دارد . باستان شناسان آثار زندگی انسان مانند نقاشی های غارها ، سنگ های نوک تیز که برای شکار به کار می گرفته و دیگر نشانه های حیات آدمی را با قدمتی در حدود شصت هزار سال یافته اند ، ولی قدمت تمدن آدمی درمقایسه با زمان پیدایش او به عنوان یک گونه و یا در مقایسه با سن آثار حیاتی او بسیار کوتاه و در حدود سه تا چهار هزار سال است . دلیل این تاخیر در ایجاد تمدن در چیست ؟ باستان شناسان آغاز تمدن بشری را با اختراع خط و الفبا همزمان دانسته اند . یعنی از زمانی که انسان توانست به افکار خود انسجام بخشد و آنها را با استفاده از نشانه هایی بر روی لوحه های گلی و یا کتیبه های سنگی بنگارد ، تمدن آدمی آغاز شد. توجه داشته باشید که آغاز این تمدن را کشف آتش ، ساخت سلاح ، دستیابی به وسایل دفاعی و یا آغاز زندگی جمعی نمی دانند ، بلکه از میان تمام فرآیندهایی که انسان پیش از تاریخ را به انسان باستان تبدیل می کند و راه ترقی او را به سوی انسان مدرن می گشاید ، کتابت و نگاشتن می دانند.

ولی متاسفانه تاریخ تمدن بشری آکنده از نزاع و خونریزی و کشور گشایی است . در عهد پیش از تاریخ قوم خونریز آشور کل منطقه بین النهرین و آسیای صغیر را مورد تاخت و تاز خود قرار می داد و بر تمدن های همجوار آسیب های جبران ناپذیر وارد می آورد . محو دوره طلایی تمدن بـابـل ، امحاء تمدن های سومر و اکد توسط این قوم انجام گرفت . با تشکیل امپراتوری هخامنشی وآغاز دوره باستان ، جنگ های دائمی میان شرق و غرب دنیای آن روز ( ایران و یونان ) آغاز شد و در نهایت به انقراض سلسله هخامنشی انجامید . جنگ میان امپراتوران شرق و غرب دنیا در دوره اشکانیان و ساسانیان از یک سو با امپراتوری روم ادامه داشت . با آغاز دوره اسلامی در شرق و نیمه دوم هزاره اول میلادی این جنگ شرق وغرب ، میان دول اسلامی و امپراتوری بیزانس و دول اروپایی ادامه یافت و در شکل جنگ های صلیبی به اوج خود رسید ، و در چندین قرن اخیر ادامه یافت. امپراتوری عثمانی خود را وارث حکومت وسیع خلفا می دانست و همواره با دولت های غربی در نزاع بود ، و این جنگ ها متاسفانه هنوز هم در قامتی نو ادامه دارد که بهانه آن کشور گشایی است .

انسان های دوره های باستان و پیش از آن ،لااقل آنچنان صداقت داشتند که تمایل به غارت منابع ودارایی های یک تمدن را در لفاف شعارهای زیبا نپیچند . ولی پس از دوره باستان و در دوره اسلامی در شرق و امپراتوری بیزانس و در غرب ، کشور گشایی و افزایش دامنه نفوذ و قدرت همواره انگیزه این نبردها بوده که در لفاف زیبای گسترش دین مسیحیت و یا اسلام و در زمان حاضر گسترش و برقراری دموکراسی پیچیده می شود .

متاسفانه با آنکه اختراع خط و پیامد آن گسترش دانش ، علوم ، فرهنگ و برقراری گفتگو میان ادیان و تمدن ها به عنوان سرآغاز تمدن بشری شناخته شده ، ولی سراسر این تمدن آکنده از جنگ های بسیار و خسارات فراوان انسانی و مادی است . و هنوز هم دول قدرتمند برای تامین امنیت !! در جنگ های آتی و تضمین پیروزی با همان اندیشه ای که با تفکرات انسان آشوری ماقبل تاریخ تفاوتی ندارند به گسترش سلاح های کشتارجمعی می پردازند و مقاصد توسعه طلبانه خود را در شعارهای زیبای برقراری آزادی و دموکراسی به اذهان عمومی جهان تزریق می کنند و کسی نیست بپرسد که در قاموس هیچ نظام اخلاقی و انسانی شایسته نیست که برای اعطای آزادی به فردی ، جان و مال و زندگی او را به خطر افکنند . در نگاهی طنز آلود می توان این اقدام را با " دوستی خاله خرسه " مترادف دانست .

مایه افتخار ملت ایران است که با تکیه بر تمدن بسیار غنی چندین هزار ساله و با تکیه بر اصل مدارای اسلامی نماینده این ملت – آقای خاتمی رییس جمهور - در پنجاه و سومین مجمع عمومی سازمان ملل در سپتامبر 1998 پیشنهاد دادند که سال  2001 به عنوان سال " گفتگوی تمدن ها"  نامگذاری و شناخته شود . این اقدام پاسخی بود بر نظریه " برخورد تمدن ها " ی ساموئل هانتینگتون که تحلیلگران سیاسی از آن به عنوان استراتژی جدید سیاست خارجی دولت آمریکا نام بردند. برخلاف نظریه هانتینگتون که تنها مورد توجه سیاستمداران کشور متبوعش قرار گرفت ، نظریه آقای خاتمی مورد استقبال کلیه اندیشمندان دنیا واقع شد که دلیل آن ایدئولوژیک بودن ، و نه سیاسی بودن این نظریه بود .

جانِ کلام نظریه هانتینگتون این است که : در آینده، به دلیل تشدید تضاد میان ملل، شاهد خشونت و ستیزی فراگیر خواهیم بود که این در نهایت به غالب شدن یکی از کشورها می انجامد،  وی در این راستا پیشنهاداتی ارائه می کند تا دولت آمریکا با به کار بستن آن ها، مبدل به کشور غالب گردد او همچنین به عوامل این اختلافات نیز اشاره دارد و منشاء تمام آن ها را اختلافات فرهنگی می داند. از جمله این عوامل می توان به موارد زیر اشاره نمود:

تمدن های گوناگون اختلافاتی اساسی دارند که قابل چشم پوشی نیستند و لذا منجر به برخورد تمدن ها می شوند.

مذاهب فاصله ی میان انسان ها را افزایش  داده اند ؛ همچنین او از تمدن اسلامی به عنوان تمدنی خطرناک یاد کرده و غربِ آینده را در چالش بزرگی با کشورهای اسلامی می بیند.

تنش هایی که در اثر تشدید حس ملی گرایی افراطی (ناسیونالیستی) و نیز جنگ هایی که در اثر بحران هویت پدید آمده است.

هیچ کشوری با کشور دیگر منافع استراتژیک ندارد و در واقع جامعه ی جهانی امری خیالی و موهوم است.

در اینجا باید به تقسیم بندی تمدن ها از نگاه هانتینگتون نیز اشاره نمود. او همه ی فرهنگ ها و تمدن های جهان را در هشت تمدن بزرگ خلاصه می کند: تمدن غرب، تمدن ژاپنی، تمدن کنفوسیوس، تمدن هندی، تمدن اسلامی، تمدن اسلاو ارتدکس، تمدن آمریکای لاتین و تمدن آفریقایی. البته او تمدن آفریقایی را تمدنی فرعی و ناکارآمد در نظریه ی برخورد تمدن ها می داند.

در نظریه گفتگوی تمدن های آقای خاتمی ، این امید مطرح شد که با این گفتگو نخستین گام های ضروری برای تحقق عدالت و آزادی جهانی برداشته شود  ، در واقع طرح گفتگوی تمدن ها راهی است که ما را به سوی اهدافی بزرگ و متعالی رهنمون می سازد. آقای خاتمی ، تمدن ها را که ساخته ی بشر هستند بر سه مرحله استوار می سازد:

تولد

بالش

مرگ ؛ که هنگامی فرامی رسد که تمدن ، دیگر ازعهده ی پاسخگویی به سوالات و رفع نیازهای انسان برنیاید .

در طرح گفتگوی تمدن ها گفته می شود که فرهنگ ها و تمدن ها ضمن اختلافات، نقاط اشتراک فراوانی دارند ، به صورتی که تقویت اشتراکات تمدنی می تواند موجبکمرنگ شدن اختلاف های تمدنی - و نه از بین رفتن آنها-  شود . در این طرح، تک تک افراد جامعه ی بشری  نقش دارند و در بعدی دیگر همه ی تمدن ها و فرهنگ ها می توانند در تحقق یک تمدن جهانی مشارکت داشته باشند (این نکات کاملاً در تقابل نظریه ی برخورد تمدن هاست ). هم چنین در عرصه گفتگوی تمدن ها، ادیان و مذاهب نقش اساسی دارند و در واقع گفتگوی ادیان یکی از زیرساخت های اصلی گفتگوی تمدن هاست هرچند که از حساسیت ها و تعصبات نا به جای دینی به عنوان یکی از موانع جدی بر سر راه گفتگوی تمدن ها یاد می شود. البته گفتگوی تمدن ها بدون قبول اصل آزادی بیان و تحمل عقیده ی مخالف امکان پذیر نیست و بدین جهت باید ضمن رعایت این اصل به منطق نیز پایبند بود ، آنگاه گفتگوی تمدن ها دانشگاهی خواهد شد برای پرورش آدمیان ، و جامه ی واقعیت خواهد پوشید.

رسیدن به این هدف نیازمند طرح ها و برنامه های زیر است :

- توسعه و ترویج  همه جانبه فرهنگ گفت وگو در سطح ملی ؛ بدیهی است کشوری که افتخار این ابتکار را در سطح جهانی از آن خود ساخته است ، برای آنکه این طرح را از حالتی شعارگونه به در آورد ، بایستی فرهنگ گفتگو به جای نزاع ، و مدارا به جای برخورد را در تمام جوانب زندگی سیاسی ،اجتماعی و فرهنگی خویش پیاده سازد تا مصداق این آیه از قرآن کریم نگردد که : " لم تقولون مالا تفعلون " ( سوره صف آیه 2) مطمئناً عمل به گفته ای از سوی گوینده آن ( که دراین جا کلیه افراد ملت و همه مسئولان حکومتی هستند ) زیبنده تر خواهد بود .

- ترویج گفت وگوی فرهنگ ها و تمدن ها در سطح بین المللی همچون تفسیر مترقیانه منشور ملل متحد و به عنوان یکی  از راه های بهبود زندگی انسان .

- فراگیر ساختن فرهنگ صلح به قصد همزیستی مسالمت آمیز و کمک به جلوگیری از تجاوز به حقوق دیگران .

- کوشش برای ایجاد و گسترش جامعه مدنی جهانی از طریق تعامل فرهنگی ملت ها با یکدیگر.

- تقویت فرهنگ معنوی ،‌اخلاقی و دینی .

- پژوهش در  گفت وگوی بین فرهنگ ها و انتشار این مفاهیم .

با سرمایه گذاری در این برنامه ها از سوی تمام کشورهای جهان می توان امیدوار بود که در آینده ای نزدیک جهانی عاری از جنگ و کشتار و آکنده از صلح و آرامش داشته باشیم . جهانی که در آن خون بی گناهی ریخته نمی شود ، فریاد تظلم خواهی مظلومی به گوش نمی رسد ، جهانی که در آن همه از سیاه و سفید و زرد و سرخ برابر با یکدیگر در ساخت فرهنگی جهانی که از قطعات فرهنگ های محلی و ملی ساخته شده است تلاش کنند . به امید آن روز .

مسایل شهروندان اهل سنت از نظر قومی و مذهبی از اهمیت ویژه برخوردار است

سیاسی | ۲۲ فروردین ۱۳۸۸

«میرحسین موسوی» نامزد اصلاح طلبان درانتخابات ریاست جمهوری گفته که از نظر او« مسایل شهروندان اهل سنت چه از زاویه قومی و چه از زاویه مذهبی از اهمیت ویژه برخوردار است و راه‌حل‌های ساده کافی به نظر نمی‌رسد، بلکه تعامل با این مسأله نیازمند تأمل و دقت بیشتر است

                     این نخستین اظهار نظرموسوی درباب حقوق قومی ومذهبی به شمار می رود.
به گزارش کوردنیوز ، او که در دیدار دبیرکل و اعضای دفتر مرکزی جماعت دعوت و اصلاح سخن رانده،« قانون اساسی را واجد ظرفیت‌های خوبی برای تحقق مطالبات مشروع شهروندان دانست و یادآورشده: هم دولتمردان و هم شهروندان باید تلاش خود را برای اجرای قانون اساسی به‌کار گیرند
سامانه خبری جماعت دعوت و اصلاح می گوید دیدار اعضای این تشکیلات در« اجرای مصوبه شورای مرکزی جماعت مبنی بر گفتگو با نامزدهای ریاست جمهوری برای طرح مسایل کشور و به ویژه مشکلات مناطق اهل سنت و اطلاع یافتن از دیدگاه نامزدها صورت گرفته است».
دراین دیدار«عبدالرحمن پیرانی» دبیرکل جماعت دعوت و اصلاح گفت: ما همواره برای تثبیت پایه‌های اخوت و برادری در پرتو تفاهم متقابل و تلاش برای برخورداری از حقوق شهروندی تلاش کرده‌ایم و در همین راستا به ایجاد و حفظ ارتباط با جریانات فعال و مؤثر کشور به ویژه در چند سال اخیر اهتمام نموده‌ایم.
وی از پاره‌ای رویکردهای افراطی در تحلیل مسایل مناطق اهل سنت انتقاد کرد و سپس به بیان برخی مسایل و مشکلات کنونی جامعه اهل سنت ایران پرداخت و اظهار داشت: برخوردار شدن شهروندان اهل سنت از جایگاه متناسب با شأن، توانمندی و وزن اجتماعی در راستای مشارکت در اداره‌ی امور کشور از ابتدایی‌ترین خواسته‌های این بخش از هموطنان شما از مدیریت جدید کشور به شمار می‌رود و ضروری است برنامه‌های ستاد جنابعالی در خصوص مسایل ویژه اقوام و مذاهب و نیز موضوعات مهم مربوط به سیاست داخلی و سیاست خارجی از شفافیت کافی برخوردار باشد.

برخوردی سی ساله بین فرهنگ ملی و فرهنگ مهاجمنویسنده : حشمت اله طبرزدی به مناسبت چهارمین سالگرد جنبش فرهنگی نجات پاسارگاد
ایرانی با عواملی چون خشونت،انتقام جویی،خرافه گرایی،تعصب و افراط گرایی،انس فرهنگی و تاریخی ندارد و ذائقه ی ما با پندار نیک،کردار نیک وگفتار نیک بیشتر سازگار است
خرد باوری و واقعیت گرایی ما را ملزم می کند که دریچه های هویت فرهنگی خود را به سوی دنیای مدرن بگشاییم و با تمدن های دیگر،تعامل مثبت داشته باشیم.
طرح مساله ی حفظ میراث ملی و تاریخی کشور کهن
سال ایران، که از سوی گروهی از فرهیختگان وطن دوست شروع شد، اینک می رود تا به یک جنبش فرخنده ی فرهنگی- ملی تبدیل شود. این حرکت بار دیگر این پرسش  را مطرح خواهد ساخت که حفظ میراث  های تاریخی و فرهنگی به لحاظ منطقی واجد کدام ارزش است؟ آیا دفاع از حفظ میراث ملی-تاریخی،به این منظور است که ما فراموش نکنیم دارای کدام پیشینه تاریخی بوده ایم؟ آیا برای این است که تمدن کهن خود را به رخ اغیار بکشیم؟ یا این آثار ارزشمند را ویترین تبلیغات جذب توریست و به هدف بالا بردن درآمد های ملی سازیم؟و یا این که یک تفکر«نوستالژیک»است که همواره ما را به گذشته می برد و نوعی از «توتم»پرستی را دامن می زند؟
هر کدام از این پرسش ها در جای خود پرسش هایی مقدر و قابل تامل است.اما من می خواهم،مساله را از زاویه ی دیگری مورد تحلیل قرار دهم.به نظر من،هیچ مساله ای را نباید در خلا و به شکلی انتزاعی مورد تحلیل قرار داد. همان گونه که برجسته شدن دفاع از آثار تمدن، میراث کهن، و فرهنگ ایرانی،در شرایط فعلی یک امر تصادفی و انتزاعی نیست.برای این که طرح موضوع یه شرایط اجتماعی کشور مرجوع است.حکومتی بر سر کار است که تلاش می کند« امت        گرایی »اسلامی را به جای«ملت گرایی »ایرانی بنشاند. به همین دلیل در 30 سال گذشته سعی کرده است،تربیت اسلامی را جایگزین تربیت ملی کند.در مساله ی «تربیت»،موضوع فرهنگ سازی عطف به کنش اجتماعی مد نظر است. یعنی فراتر از تئوریزه کردن مبانی فرهنگی با شکل و محتوای جدید،تلاش برای تبدیل کردن الگوهای رفتاری و ذهنی یا تجسد عینی نوعی رفتار معین،مورد توجه ی ایدئولوگ ها قرار می گیرد.
از همین نقطه نظر است که حذف نماد های فرهنگی و ملی و جایگزینی آن با نماد های بیگانه الزام فرهنگی- عملی پیدا می کند و به مرور شرایطی به وجود می آید که مردم تخت جمشید،پاسارگاد،کتیبه های داریوش زیگورات چغازنبیل،نقش رستم و امثال آن را نه تنها فراموش کنند،بلکه آن ها را به عنوان نماد های جباریت شاهان(!؟)در نظر بیاورند ولی«خالد اسلامبولی»تروریست را به عنوان نماد ملی و انسانی بشناسند!
و با همین دیدگاه  است که استخوان هایی را به عنوان شهید گمنام در دانشگاه های سراسر کشور به خاک می سپارند،اما برای نابودی پاسارگاد و دفینه ی کورش بزرگ که به حق پدر حقوق بشر جهانی نام گرفته است،سد سیوند را آبگیری می کنند. در واقع رژیم حاکم برای جایگزین کردن نمادهای ایدئولوژیک و «امت گرایی» خود،به تخریب مبانی تمدن و فرهنگ ایرانی، و تبلیغات در حوزه ی تئوریک و کنش اجتماعی و نیز اقدام فیزیکی متوسل می شود.
همین رویکرد است که اندیشه ی دفاع از آثار ملی و فرهنگی و بنیاد های تمدن بشری را پرورش می دهد.منظور این که،زایش این جنبش فرهنگی و اصولا طرح چنین مساله ای،از یک فکر انتزاعی نشات نگرفته است؛بلکه به یک رویکرد خاص اجتماعی ناشی از عمل یا تعامل منفی حکومت نسبت به نماد های یک فرهنگ و تمدن خاص معطوف است. اگر به این مضمون اجتماعی برای اهمیت یافتن دفاع از نماد های عینی فرهنگ و تمدن خود باور داشته باشیم،خود به خود به سراغ نکته ی مهم تری خواهیم رفت که آن نکته،مضمون پرسش از اهمیت توجه به این آثار را مشخص می کند.یعنی اگر مساله ی «دفاع از آثار فرهنگ و تمدن»را به عنوان یک سوژه بشناسیم،ارجاع این«سوژه»به یک عینیت یا «ابژه» ی تاریخی است. به بیان دیگر ما ایرانی ها در تلاش هستیم با برجسته کردن نشانه های تاریخی ،،ملی و فرهنگی خود،نشان بدهیم که از کدام هویت فرهنگی و تاریخی برخوردار هستیم.
این امر به خوبی نمایانگر اهمیت«هویت»است.برای این که «هویت» یا
 identity از نوع امور صوری و عارضی نیست.«هویت»به یک محتوای معین تاریخی مرجوع است.نه این که بخواهم با تاکید بر «هویت»و متصلب نشان دادن نشانه های تاریخی-ملی،مبانی یک جنگ جدید بین تمدن ها را دامن زده باشم.بلکه می خواهم بگویم،نفی«هویت»نه ممکن است و نه سودمند. چون ممکن نیست که هر انسان و بالمآل هر اجتماع یا جامعه ای یک مسیر معین فرهنگی-تاریخی را طی کرده باشد. به بیان دیگر هر ملتی دارای یک زیست بوم و پیشینه ی معین است که مضمون هویت او را بازتاب می دهد.به این معنا،پیشینه یا هویت از نوعی الزام اجتماعی-تاریخی نشات می گیرد که ازآن ملت جداشدنی نیست.برای تحلیل یا شناخت آن ملت،خواهی نخواهی باید به پیشینه ی او رجوع کنی و این پیشینه یک واقعیت عینی و کش دار است.
همان گونه که آن پیشینه،خودش را در این پسینه نشان می دهد  این تعامل و ارتباط نیز متقابل است. تمدن و فرهنگ چیزی جز مضمون تاریخی این پیشینه با عطف به جنبه های برجسته ی عقلانی و خردمندانه ی آن نیست. پس گسست از پیشینه و انقطاع از هویت،ممکن است به لحاظ تئوریک امکان پذیر باشد ولی عملا  شدنی نیست.ما ملت ایران همچون سایر ملل،در یک ظرف معین تاریخی-جغرافیایی،رشد کرده ایم تا به شخصیت ملی کنونی دست یافته ایم.البته در این فرآیند تاریخی از سوی کسانی مورد تجاوز قرار گرفته ایم و به مرور بخشی از هویت فرهنگی و تمدن آن ملت متجاوز را به زور یا به اختیار در فرهنگ خود جا داده  و یا برعکس به ملل دیگر تجاوز کرده ایم و بخشی از فرهنگ خود را برای آن ها به ارث گذاشته ایم.
این تعامل اعم از این که مثبت یا منفی بوده  یا از روی جبر یا اختیار صورت گرفته باشد، واقعیتی انکار ناپذیر است.هویت از عناصر مثبت یا منفی یک ملت-کشور تشکیل یافته است  ولی آنچه اهمیت دارد این است که ویژگی های برجسته ای در اندیشه و سلوک نیاکان ما وجود داشته که آن ها را نشانه های ملی، فرهنگی و تمدن خود می شناسیم.خردورزی،مهرورزی به دیگران،شجاعت،از خود گذشتگی،وطن دوستی، عدالت خواهی و آزادگی از جمله ی این نشانه های فرهنگی است که همگی در شخصیت بزرگی چون کوروش بزرگ متعین است.
کوروش بزرگ در 2500 سال پیش،آیینی را به جا گذاشت که به دور از هر نوع تعصب و خرد ستیزی با زندگی مردم آن دوران هماهنگ بود و به همین دلیل،خالق بزرگ ترین تمدن یا حتا امپراتوری به حساب می آید.ما مردم ایران و ملت های پارسی زبان و بلکه بسیاری از کشور هایی که آن روز جزو امپراتوری ایران بزرگ بودند ولی اینک کشور های مستقلی را تشکیل داده اند،در یک فرایند تاریخی به چنین هویتی تشخص یافته ایم.اینک برآنیم که این هویت را تکرار کنیم و از این طریق متذکر شویم که کی هستیم و از کجا آمده ایم. البته تاکید بر این نوع از «بودن»به مفهوم اصرار بر نوعی«هستی»مطلق نیست.عنصر خرد باوری و واقعیت گرایی ما را ملزم می کند که دریچه های هویت فرهنگی خود را به سوی دنیای مدرن بگشاییم و با تمدن های دیگر،تعامل مثبت داشته باشیم. ولی به طور قطع قرار نیست از روی غفلت یا آگاهی،فرهنگ بیگانه اما حاکم را جایگزین هویت ملی خود کنیم.
امروز فرهنگ مهاجم تلاش می کند از راه زور،به نفی و انکار هویت تاریخی و ملی ما بکوشد. 30سال است که این برخورد فرهنگی ادامه دارد،اما به نظر می رسد به دلیل قدرت یکه ی تمدن و فرهنگ ملی ایرانی،آن فرهنگ حاکم و مهاجم به مرور از نفس می افتد.اکثریت ملت ایران به مرور«امت گرایی»اسلامی را پس می زند.برای این که در این ایدئولوژی متکی به زور و خشونت،جنبه هایی وجود دارد که گذشته از این که با ذهنیت انسان پیشرفته امروز جهان ناسازگار است، با ذهنیت و فرهنگ ایرانی نیز سازگاری ندارد. زیرا،ایرانی با عواملی چون خشونت،انتقام جویی،خرافه گرایی،تعصب و افراط گرایی،انس فرهنگی و تاریخی ندارد. این عوامل فرهنگی طی قرون متمادی به عنوان عادات ثانویه ی ملت ایران در آمده و ذائقه ی ما با پندار نیک،کردار نیک وگفتار نیک بیشتر سازگار است.

گرایش عمومی به آثار تمدن و فرهنگ نیاکان مان، در این دوره از تاریخ، به این مفهوم است که هیچ فرد یا اجتماعی را نمی توان برای همیشه از بستر های واقعی و عینی فرهنگی و تاریخی اش به دور انداخت.عنصر خرد و اندیشه ی انتقادی معطوف بر تجربه گرایی ایرانی و واقعیت سنجی اش،عملا به حاکمان بیگانه پرست آموخته است که اصرار آن ها بر الزام ملت به پذیرش نماد های غیر خودی،به این دلیل که جنگ با واقعیت تلقی می شود،آب در هاون کوبیدن است.باید اجازه داد،ملت از روی اراده،مسیر تعامل سازنده بین فرهنگ خودی با فرهنگ های بیگانه از جمله فرهنگ تازی را طی نماید.
بنابراین،
هر ملتی  (در معنای فرهنگی و تاریخی کلمه که می تواند با معنای سیاسی زمانمند آن فرق داشته باشد) آنگاه ملت نامیده می شود که در یک فرایند تاریخی به شناسنامه ی فرهنگی معینی دست یافته است. این شناسنامه، یا هویت ملی، جزو انفکاک ناپذیر موجودیت آن ملت بوده و نفی آن حکم  نفی واقعیت و موجودیت آن ملت (یا جامعه یا کشور) خواهد داشت. هر  جامعه با گذشته ی فرهنگی خود ارتباطی عینی و «ابژکتیو» دارد.
ملت ایران نیز در همه ی رنگارنگی اقوام، زبان ها و آئین هایش از چنین هویت یکه ای برخوردار است. و این تضادی با آن ندارد که همه ی ملل جهان ـ با حفظ هویت ملی و تاریخی شان ـ در اصولی همچون بلاشرط بودن کرامت انسان مشترک هستند. من چنین تعریفی را پذیرفته ام و لذا، در عین مباهات به ارزش های یکه ی فرهنگ ایران، بر حقوق مشترک انسان ها تاکید می کنم
ولی اجازه دهید این نکته را نیز یاد آور شوم که انسان ها در هستی اجتماعی خود ، ساخته و پرداخته ی شرایط فرهنگی- تاریخی هستند که در آن زاده و پرورده شده اند. بر این بنیاد است که آن یگانگی که گفتم شکل می گیرد و، مثلاً، ما مردم ایران را که همچون مردم اروپا دارای هویت عام انسانی هستیم با آنها متفاوت می کند. اینگونه است که می پندارم انسانیت های مردمان مختلف جهان، بر اساس هویت فرهنگی شان، با یکدیگر متفاوت است. یعنی، انسان بودن ما به آن زندگی فردی و جمعی تاریخی وابسته است که از آن به هویت یا شناسنامه تعبیر کردم.
آنچه فرهنگ ما را یگانه (و نه لزوماً برتر از دیگران) می کند، بر اساس این تعریف واقع گرایانه از انسان بودن، تاکیدی است که در آن بر عنصر خردباوری، مهرورزی، بشر دوستی، صلح، مدارا با دیگران، شجاعت و وطن دوستی وجود دارد. و به همه این دلایل است که بر هویت ملی و تاریخی و فرهنگی خود تاکید می کنیم.
بالای صفحه

 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد