انجمن زنان زمین  land of women

انجمن زنان زمین land of women

مسائل زیست محیطی
انجمن زنان زمین  land of women

انجمن زنان زمین land of women

مسائل زیست محیطی

چکاوکم مُرد

چکاوکم مُرد

چکاوک یا به زبان کردی ((جَوره)) پرنده کوچکی است با صدای خوش ،هیبت ظاهری این پرنده مثل گنجشگ است حشره خوار می باشد وظیفه اش در طبیعت کاهش حشرات از سوی دیگر، خود تغذیه پرندگان شکاری است یعنی در چرخه زیستی و اکوسیستم بدین وسیله تعادل و توازن ایجادمی شود ،حشرات کم می شوند ،پرندگان شکاری از انقراض نجات می یابند.

روزی گذارم به اداره محیط زیست افتاد ، چندین کارتون پر از این پرندگان تازه بدنیا آمده نظرم را جلب کرد جلو رفتم دیدم پرندگان با نوک باز منتظر غذای مادرشان هستند سر و صدای آنها بسیار جالب بود .پرسیدم داستان چیست ؟ گفتند تعدادی از افراد با طبیعت گردی لانه این پرندگان را پیدا می کنند تخم این پرندگان را می دزدند و با دستگاه این تخم ها را به جوجه تبدیل می کنند بعد از مدتی آنها را می فروشند . با خود فکر کردم در پروسه اداری شاید کار این خطاکاران طولانی و این پرندگان در این پروسه یکی بعد از دیگری بمیرند بنابراین می شد یکی را نجات دهم و به طبیعت بازگردانم ! چه خوش خیال .

درخواست یک پرنده را نمودم مرد فروشنده با گشاده رویی یکی را بمن داد تازه می خواست تعدادی را بدهد ولی من می خواستم یکی را تجربه کنم این پرنده کوچک را به منزل بردم ، با خود گفتم حالا چکار کنم ! اول کمی نان خرد شده را با هزار دلهره به او دادم بعد با قطره چکان آب هم در حلقش ریختم . با خود گفتم این هم درست نیست . دو سه روز با قطره چکان شیر به این پرنده دادم ،جالب بود دریافتم این پرنده بسیار باهوش است و شنوایی خوبی دارد .آرامترین صدای پا را تشخیص می داد شروع به جریک جریک می کرد و غذا می خواست گاهی هم از کارتن بیرون می آمد دنبالم می دوید. منهم جریک جریک صدایش می کردم بعد از چند روز با خود گفتم غذایش را باید عوض کنم کمی رشته آشی پختم دانه دانه باو می دادم  بد نبود از غذایش راضی بود ، دو سه روز دیگر پنیر را آزمایش کردم ،ناچار بودم چون حشره ای را سراغ نداشتم که باو بدهم یا در این وضعیت او را رها کنم . این پنیر آزمایش احمقانه ای بود یک روز دیدم بیصدا شده وقتی بالا سرش رفتم صدایش کردم با تمام وجود برگشت و پاهایش به هوا رفت یعنی آخرین صدای مرا شنید منهم آخرین درد را از زندگی او حس کردم و در گوشه کِز کردم و اشک ریختم. چه خاطره بدی آنهم برای من که حتی افتادن یک برگ را به ناحق تحمل نمی کنم .

حالا نمی دانم کدام روی سکه را علت گناه خود بدانم ؟

فشار اقتصادی که مردم را ناچار می کند به هر دری بزنند تا زندگیشان تامین شود یا ناآگاهی مردم نسبت به طبیعت و چرخه زیستی ؟ شاید خود کشی انسان از مرگ طبیعت شروع می شود بهر حال گناهکارم .

اردلان

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد